دیدبان
گفتاری به مناسبت سالگرد رحلت مرحوم علامه کرباسچیان/2

اصلاح رأس یا بدنه؟/2

اصلاح رأس یا بدنه؟/2

دیدبان: حجت الاسلام رضا اکبری آهنگر

در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش کلّی بودیم که برای تحوّل و دگرگونی در یک جامعه از کجا باید آغاز کرد؟ از رأس یا از بدنه؟  و پس از تشریح نظر فردگرایانی همچون مرحوم علامه کرباسچیان که از طریق تربیت فردی درصدد اصلاح جامعه بودند، به نقد این نگاه پرداختیم. در اولین نکته، برداشت تک بعدی از اسلام در تربیت افراد که ناشی از خفقان حکومت جور بود، و محصول ناقص آن بیان شد. و در نکته دوم به تأثیر غیرقابل انکار فضای اجتماعی فاسد بر تربیت فردی پرداخته شد. در ادامه به برخی دیگر از نکات در نقد شیوه فردگرایان می پردازیم:

اگر جمهوری اسلامی نبود...!؟

نکته سوم: بر فرض که علامه متخصّصان متعهّد می ساخت تا در جامعه اثر گذار شوند، اما با روندی که شاه با قدرت و سرعت هر چه تمام تر در محو ارزش های اسلامی و ترویج فرهنگ فاسد غرب در پیش گرفته بود، تا چه میزان دست انسان های تحصیلکرده ی متدیّن را برای تصدّی امور کشوری باز می گذاشت؟ آیا جولان دادن کارشناسان خارجی در کشور و کنار گذاشتن متخصّصان داخلی به خصوص اگر متدیّن هم بودند، قابل انکار است؟ پس بر فرض که علامه موفّق به تربیت چنین نیروهایی می شد، که البته تا حدّی هم شد، در صورت عدم وجود یک نظام اسلامی کجا می توانست از آنان استفاده کند؟آیا حقیقتاً اگر انقلاب اسلامی بر پا نمی شد و نظام جمهوری اسلامی شکل نمی گرفت، فارغ التحصیلان علوی به همین میزان در جامعه تأثیر گذار بودند که امروز در مناصب مختلف مملکتی هستند؟

سال 85 همایشی برای گرامیداشت 50 سالگی تاسیس مدرسه علوی برگزار شد که آن همایش محل تجمع بسیاری از سیاستمداران و مدیران میانی نظام و فارغ االتحصیلان دبیرستان محل اقامت امام (ره) بود. از غلامعلی حداد عادل گرفته تا کمال خرازی وزیر خارجه اسبق. آقای حسینی (اخلاق در خانواده!) یکی از مشهورترین دبیران مدرسه علوی است. فرزندان شهید بهشتی هم از جمله دانش آموختگان مدرسه علوی هستند.

وظیفه انبیاء هدایت فرد بود یا جامعه؟

نکته ی چهارم: در حقیقت این نکته نه تنها نقدی بر شیوه ی فردگرایان است، بلکه مقدّمه ای خواهد بود برای ورود به ارائه ی شیوه ی صحیح برای اصلاح جامعه. از آنجا که قرآن و سنّت چراغ هدایت بشریّت است، نگاهی اجمالی خواهیم داشت به سیره ی انبیاء. سنّت هدایت توسّط انبیاء به یقین یکی از سنّت های اجتماعی است نه فردی. «زیرا بر حسب آنچه از قرآن کریم و روایات معصومین سلام الله علیهم اجمعین استفاده می شود و مورد تأیید شواهد تاریخی هم هست بعث و ارسال انبیاء و رسل به سوی جامعه ها بوده است، نه به سوی افراد. به عبارت دیگر، هر یک از پیامبران برای هدایت یک جامعه، خواه کوچک و خواه بزرگ، برانگیخته و فرستاده می شده است، نه برای هدایت یکایک افراد آن جامعه. ممکن است گفته شود که هدایت جامعه جز به معنای هدایت یکایک افراد نیست و فقط زمانی می توان گفت که جامعه ای هدایت یافته است که همه افراد آن هدایت شده باشند. اگر این سخن درست می بود می بایست می پذیرفتیم که هیچ پیامبری به هدایت هیچ جامعه ای توفیق نیافته است، چرا که همواره در هر جامعه ای تعدادی از افراد، به عللی، یا اساسا از شنیدن پیام و دعوت پیامبرشان محروم می ماندند یا آن را به صورتی تحریف شده دریافت می کرده اند و بنابراین از هدایت الهی نصیب نمی برده اند. در واقع، مفاد سنت «هدایت انسانها به توسط انبیاء» این است که خدای متعال برای هر امتی پیامبری بر می انگیزد و گسیل می دارد تا وی بر حسب طرق عادی و تا آنجا که مقدور و میسور اوست آنان را راهنمایی و ارشاد کند؛ و هدایت امت تحقق یافته است حتی اگر بخشی از افراد امت، به هر علتی و چه قصورا و چه تقصیرا، از نعمت راهنمایی و ارشاد پیامبرشان بی بهره مانده باشند. «فردی» انگاشتن سنت هدایت به توسط انبیاء معادل است با این ادعای باطل که همه افراد انسانی به دست پیامبران الهی هدایت شده اند. مطلق، بی قید و شرط،و ابتدایی دانستن سنت مذکور هم بدین سبب است که فرستادن پیامبران معلول افعال و رفتار انسانها نیست، تا آنجا که حتی نخستین انسانی که آفریده شد، یعنی حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام، خود پیامبر بود. از قرآن کریم استفاده می شود که هر "امّت"ی پیامبری داشته است: «و لکل امة رسول» هر امتی را پیامبری بود (آیه 47/یونس)، «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتبوا الطاغوت» در هر امتی پیامبری برانگیختیم که خدای متعال را بپرستید و از طغیان گران کناره کنید (آیه 36/النحل)، «و ان من امة الا خلافیها نذیر» هیچ امتی نیست مگر اینکه بیم رسانی در آن بوده است(آیه 24/فاطر)»[2]

عوامل انقلاب، روشن کننده ی راه

لذا از چهار نکته ی مذکور می توان نتیجه گرفت که برای تحوّل و اصلاح در جامعه، نظر فردگرایان شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست. برای ارائه ی راهکار صحیح و کامل، لازم است تا در ابتدا مروری داشته باشیم بر عوامل کلّی که سبب دگرگونی های ارادی وبحران اجتماعی می شوند.

الف) نارضائی های عمومی از اوضاع و احوال موجود: احساس فقر، احساس ظلم، احساس از دست دادن شأن و حیثیّت بین المللی و جهانی و ... از این جمله است. ب) ارزشها و آرمانها: در دگرگونی های اجتماعی دارای مدخلیّت فراوانند، علی الخصوص هنگامی که به صورت ایدئولوژی ای جامع و کامل تدوین گردند. لذا عواملی همچون نادیده گرفته شدن این ارزش ها و آرمان ها از جانب حکومت، می تواند بحران آفرین و سبب دگرگونی شود. ج) بزرگان و افراد برجسته: مقصود، مصلحان اجتماعی ای هستند که با رهبری های خردمندانه و موفّق خود، توانسته اند نهضت های اجتماعی ای را ایجاد یا تسریع یا هدایت کنند. انبیاء الهی از جمله مصادیق این بخشند. همچنین افرادی که به تبعیّت از تعالیم آنان، در پی زندگی انسانی هستند که جز بر اثر پیروی از اوامر و نواهی الهی حاصل نمی شود. چنین کسانی اگر احساس کنند که نظام حاکم بر جامعه شأن امور و شئون مردم را چنان تدبیر و اداره می کند که نتیجه ای جز دورماندن انسانها از کمالات باطنی و حقیقی به بار نمی آورد، قیام کرده و تا آنجا که می توانند در تضعیف و امحاء آن نظام می کوشند. حتی اگر نظام مفروض فقر را ریشه کن کرده باشد، ظلم را نابود ساخته باشد و شأن و حیثیّت بین المللی و جهانی جامعه را حفظ کرده و ارتقا بخشیده باشد.[3] د) آموزش و پرورش: به وسیعترین معنای خود، تأثیری عظیم دارد در آگاه شدن مردم از بدی اوضاع و احوال موجود، نادرستی ارزشها و آرمانهای حاکم، سوء نیّت قدرتمندان و زمامداران و سوء استفاده آنان از قدرت و حاکمیّت خود، و نیز اوضاع و احوال مطلوب و ارزشها و آرمان های صحیح. و از این رو در تسریع و توفیق جنبش اجتماعی مدد فراوان می رساند.[4]

حال با چنین تقسیم بندی نقش، وظیفه و جایگاه هر یک از عناصر بیشتر مشخّص می شود. در انقلاب اسلامی مردم ایران، علاوه بر آن که بخش الف(نارضائی های عمومی از اوضاع و احوال موجود) در زمان سلطنت پهلوی وجود داشت، و با توجّه به اینکه اکثریّت قریب به اتّفاق مردم ایران به بخش ب(ارزشها و آرمانها) پایبند بودند، بخش ج(بزرگان و افراد برجسته) نیاز مبرم این مردم بود تا با استفاده از بخش د (آموزش و پرورش)، انقلاب و دگرگونی عظیمی را در راستای اصلاح جامعه پدید آورد.

رهبر باید خودساخته باشد

پس از اثبات اهمیّت نقش بزرگان و افراد برجسته در این دگرگونی ارادی(و نه تصادفی) و قبل از پرداختن به ادامه ی بحث اصلی، لازم است تا مروری اجمالی داشته باشیم بر برخی از ویژگی هایی که این بزرگان باید داشته باشند. با عنایت به اسفار اربعه ی معروف، شاید اوّلین و مهم ترین ویژگی، تهذیب و خودسازی این افراد باشد. شکّی نیست که در رأس بزرگان و افراد برجسته ی نهضت معاصر ما، بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. ایشان درآثار مختلفشان، از جمله تفسیر سوره حمد، آداب الصلاة، اسرار الصلاة، شرح حدیث جنود و عقل، چهل حدیث، جهاد اکبر، ولایت فقیه، فراوان این نکته را گوشزد نموده و در عمل نیز خود مصداق بارز این موضوع بود. به عنوان نمونه در برخی از این آثار آمده است: « پیش از آنکه وارد جامعه گردید خود را اصلاح کنید، مهذب سازید. اگر اکنون که فارغ البال مى‏باشید در مقام اصلاح و تهذیب نفس بر نیایید، آن روز که اجتماع به شما روى آورده دیگر نمى‏توانید خود را اصلاح نمایید.»[5] «لازم است خود را تهذیب کنید که وقتى رئیس جامعه یا طایفه‏اى شدید، آنان را نیز تهذیب نمایید. براى اصلاح و ساختن جامعه قدم بر دارید؛ هدف شما خدمت به اسلام و مسلمین باشد.»[6] «انسان تا خودش را نسازد نمى‏تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمى‏شود که کشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم باید شروع بشود. جهاد نفس، جهاد اکبراست.»[7]

اول تهذیب نفس یا اصلاح جامعه؟

امّا سئوالی که در ذهن ایجاد می شود آن است که با توجّه به اهمیّت تهذیب نفس، پس باید اقدام در جهت اصلاح جامعه را به کلّی تعطیل نمود و آن را به پس از تهذیب نفس واگذار نمود؟ یا می توان تحت نظر یک رهبر مهذّب، همزمان هم در جهت تهذیب نفس کوشید و هم به فکر اصلاح جامعه بود؟ پاسخ آن است که تهذیب نفس بر تهذیب جامعه تقدّم رتبی دارد و نه زمانی. شاید بارزترین مثال برای اثبات این امر، بحث امر به معروف و نهی از منکر باشد. «در فقه ما یکی از شروط تاثیر امر به معروف و نهی از منکر عامل بودن آمر و ناهی است، اما اگر عامل نیست، باز هم شریعت می‌گوید امر یا نهی کن اما اگر می‌خواهی اثر کند، تلاش کن عامل شوی، وجوب امر و نهی با عدم عامل بودن به آن از بین نمی‌رود، گرچه تأثیر آن کاهش می‌یابد.»[8] از این رو در فرمایشات حضرت امام نیز آمده است: «کوشش کنید که احکام اسلام را هم عمل کنید؛ و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همانطورى که هر شخص و هر فردى موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند. اصل «امر به معروف و نهى از منکر» براى همین است که جامعه را اصلاح کند.»[9] از همین رو اگر در نگاه فرد گرایان، این موضوع جریان داشته باشد که بدون توجّه به جامعه و آنچه که در آن می گذرد، باید صبر نمود تا ابتدا افراد صالح تربیت شوند و سپس به مسائل اجتماعی و یا سیاسی ورود پیدا کرد، اندیشه ای بس غلط خواهد بود. زیرا همان رهبری که به دفعات بر تقدّم تهذیب نفس بر اصلاح جامعه تأکید می کند، به عنوان نمونه در راستای درخواست از روحانیت برای اعتراض دسته جمعى به جشن هاى 2500 ساله، می گوید:

«من از آدم هائی نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم و چرت بزنم! من دنبالش راه می افتم. اگر خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و بحمد الله تعالی از هیچ چیز نمی ترسم. و الله تا حالا نترسیده ام.»

«من وظیفه ام می دانم که تذکر بدهم و تا آن اندازه که صدای من به شما می رسد فریاد کنم و تا اندازه ای که قلم من یاری می دهد بنویسم و منتشر کنم، اگر آقایان هم صلاح دانستند و امت اسلامی را امت خودشان دانستند، آن ها هم انجام بدهند.»

تربیت نیرو همزمان با مبارزه

یکی دیگر از ویژگی های رهبر شایسته، از این قرار است: «رهبر باید نیروهای بالفعلی را که در جامعه موجودند جلب کند و به درستی دریابد که از هر یک از آنان کی، کجا و چگونه می توان کمال استفاده را کرد. ولی از آنجا که حرکت اجتماعی تا وصول به هدف نهایی زمانی طویل و مراحلی متعدد در پیش دارد و در هر زمان و مرحله ممکن است موانعی بیشتر و حتی پیش بینی نشده پدیدار شوند، نیروهای بالفعل، هر چند برای شروع قیام و نهضت کافی به نظر آیند، برای ادامه آن، به احتمال قریب به یقین، کفایت نخواهند کرد. از این رو رهبر همچنین موظف است که نیروهای بالقوه را تحت تربیت وتعلیم در آورد تا به فعلیت رسند و ادامه نهضت را ممکن و میسر سازند؛ و این نیروسازی باید همواره استمرار و دوام داشته باشد. تعلیم و تربیت بیشتر و بهتر نیروهای بالفعل نیز از وظایف بسیار مهم و خطیر رهبر است. رهبر باید نیروها را هم از لحاظ علم و دانش تقویت کند و هم از لحاظ اخلاق و عمل وگرایش تا در پی تن پروری و راحت طلبی نباشند. قرآن کریم... می فرماید: «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون» بیگمان خدای متعال از مومنان جانهایشان و دارایی هایشان را خرید در برابر اینکه بهشت از آنشان باشد؛ در راه خدای متعال کارزار می کنند، می کشند و کشته می شوند. توبه/111»[10] این موضوع اهمیّت آموزش و پرورش فردی، در عین مبارزه ی سیاسی- اجتماعی را نشان می دهد. البته تربیتی که به پیشرفت تحوّل کمک نماید، نه آن که افرادی بی تفاوت و بلکه مخالف پرورش دهد.

 نتیجه گیری

دیدبان معتقد است برای اصلاح جامعه ای که تحت حکومت طاغوت است، رهبر خودساخته تلاش می کند تا با آگاهی بخشی به مردم مبارزه را آغاز کرده و همزمان با مبارزه، تربیت صحیح و کامل نیروهای اصلاح طلب را آنچنان ادامه می دهد که اکثریت قریب به اتفاق جامعه، به سمت انقلاب حرکت نموده و در جهت تبدیل حکومت ظالمان به صالحان، از بذل مال و جان و آبرو دریغ نمی نمایند. سپس با پرپایی نظام حاکم عادل، و همچنین ادامه ی تربیت افراد، در راه رسیدن به جامعه ی آرمانی تلاش می کنند.


[1]-صحیفه امام،ج‏11، ص379

[2]- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص427

[3]- لازم به تذکر است که این بخش با نظر قهرمانپرستانی همچون توماس کارلایل فرق دارد.

[4]- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن،برگرفته از صفحات 345 و 360

[5]-امام خمینی، جهاداکبر،موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص: 21

[6]- همان، ص25

[7]-صحیفه امام،ج‏11، ص379

[8]- محمدصادق شهبازی، مقاله خودسازی و دیگرسازی

[9]- صحیفه امام، ج10، ص268

[10]- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص392

 

مطالب مرتبط:

 

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن